خستگی نمی شناسد دلم
وقتی حرف " تـــــــــــو" در میان است...!
خسته نيستم
در نگاهت جا مانده ام...
چشمانت را آسوده ببند
من خیال رفتن ندارم.!
آغوشِ تــــــــــو که باشد ....
نفسم تنگ ميشود
خواب دیگر بهانه ای برایِ خستــگی نــیست ..
و تـــــــــپشِ هایِ قــلبت میشود لالاییِ کـودکانه ام ...
کــنارم بـمان ...
مــیخواهم ..
صبح چشمانم
در نگاهِ تــو بیدار شود .. !!
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست…
نظرات شما عزیزان: